(( واعتصموا بحبل الله جمیعا و لا تفرقوا   ))

 

شناخت  فرهنگ اختلاف

 ارائه   به محفل فقهی احناف

 

 تهیه گنندگان :

اسماعیل آخوند  قدیری  -  عصام الدین آخوند گوگلان

            بسم  الله الرحمن الرحيم

الحمد لله  الذی قال فی محکم کتابه (( و اطیعوا الله و رسوله و لا تنازعوا فتفشلوا و تذهب ریحکم )) و الصلوه و السلام علی سیدنا محمد نبی الرحمه و علی اله و اصحابه السالکین لنهجه القویم و علی من تبعهم باحسان الی یوم الدین).

(( اختلاف أمتی رحمه ))

قبل از پرداختن به موضوع و شرح این حدیث به حکم اسناد آن می پردازیم :

که امام سیوطی رحمه الله علیه  در کتاب الجامع الصغیر من حدیث بشیر النذیر رقم 288 فرموده :

((  که این حدیث را امام نصر المقدسی در کتاب الحجه و امام بیهقی در رساله الاشعریه بدون سند روایت نموده و امام حلیمی قاضی حسین و امام الحرمین رحمهم الله و دیگر علماء این حدیث را در کتابهای خود آورده اند  و ممکن است در بعضی از کتب حفاظ تخریج شده باشد و به ما نرسیده باشد .  )) [1]

اما  از علمای معاصرین مثل محمدناصر الدین آلبانی بر این حدیث حکم موضوع داده است .[2]    

وامام نووی رحمه الله در کتاب خود می فرماید که :  امام الخطابی این حدیث را با صیغه تمریض روایت نموده و این حدیث را چنین شرح داده که اختلاف امت در دین بر 3 نوع است :

1-               اختلاف در اثبات خداوند و و حدانیت او ، که انکار آن موجب کفر می شود .

2-              اختلاف در صفات خداوند و انکار آن  بدعت می باشد .

3-               اختلاف در احکام و فروع دین که محتمل بر وجوه مختلف می باشد ، که این نوع از  اختلافات

را برای علمای امت اسلامی رحمت و کرامت قرار داده است .[3]

 

      اختلاف در فروع دين،رحمت است و نشانه وسعت و ماندگاري شريعت : [4]

بعضي از اشخاص آرزوي رفع اختلاف در احكام مربوط به عبادات و معاملات و ساير فروع دين را در سر مي پروراننند.

اين افراد بايد اطمينان داشته باشند كه آب در هـــاون مي كوبند و تلاش آنان ثمره اي جز گسترش دامنه اختلافات نخواهد داشت و اصولا چنين آرزو و اعتقادي، نشانه چيزي جز ساده انديشي نيست، چون وجود اختلاف در دريافت احكام جزئي و غير اساسي ديني، امري است كه ناگزير بوجود مي آيد و طبيعت دين، زبان، انسان،   جهان هستي و زندگي جمعي اقتضاي آن را دارد .

 

طبيعت دين

اراده الهي چنين مقرر داشته است كه در دايره احكام از طرفي مواردي باشد كه در مورد آنها نصي يافت شود     ( منصوص عليه ) و هم مــــــواردي كه حكم مربوط به آنها را بايد از كليات استنباط كرد ( مسكوت عنه ) و از طرف ديگر در منصوص عليه نيز محكمات و متشابهات، قطعيات و ظنيات، صريح و قابل تاويل، هر دو نوع وجود داشته باشد تا بتوان در احكام اجتهادي انديشه ها را در استنباط و كشف حكم بكار گرفت و در مسائل غير قابل اجتهاد و قطعي الدلاله بي چون و چرا آنها را پذيرفت .

در واقع، اين مسئله راهي است به سوي تحقق سنت ابتلاء و آزمايش كه در آيه دوم از سوره مباركه انسان :

 (( انا خلقنا الانسان من نطفه امشاج نبتليه )) از آن سخن رفته است .

نا گفته پيدا ست كه اگر اراده الهي مقرر مي فرمود، دين در شكل و نمايي واحد جلوه مي كرد كه هيچ قابل منازعه و اختلاف نبود و در آن صورت، ديگر اندك مخالفتي با آن، حكم كفر مي گرفت و مخالف را به حوزه بي ديني مي كشاند .

اما مي بينيم كه چنين نيست و اين بخاطر همسازي با طبيعت دين و زبان بشري است كه وسيله نزول آن قرار گرفته است.

 اين چگونگي، همچنين به لحاظ سازگاري با طبع انساني و آسانگيري و وسعت بخشيدن به مردمان عصرها ونسل هاست . 

براستي اگر خداوند اراده مي فرمود كه مسلمانان بر يك چيز اتفاق پيدا كنند و هيچ اختلافي در ميان نباشد حتي در زمينه فروع و اصول غير اساسي، كتاب آسماني را صرفا شامل بر نصوصي قطعي الدلاله، قرار مي داد كه دريافتها و استنباطات گوناگون را پذيرا نبود .

اما خداوند متعال محكمات را اساس و بيشترين بخش آيات قرآن قرار داد و آن را از متشابهات نيز تهي نكرد  تا هم مسلمانان را در پايبندي به غيب امتحان كند و هم عقلها را براي ورود در صحنه اجتهاد و استنباط بپروراند .                                         

خداوند متعال مي فرمايد :

( هو الذي انزل عليك الكتاب منه آيات محكمات، هن ام الكتاب و اخر متشابهات، فاما الذين في قلوبهم  زيغ فيتبعون ما تشابه منه ابتغاء الفتنه و ابتغاء تاويله و ما يعلم تاويله الا الله و الراسخون في العلم يقولون آمنا به كل من عند ربنا و ما يذكر الا اولوا الالباب ) [5].  

(( او ذاتي است كه اين كتاب  ( قرآن ) را بر تو فرو فرستاد، پاره اي از آن، آيات محكم ( صريح و روشن ) است . آنها اساس كتابند، و پاره اي ديگر متشابهاتند ( كه تاويل پذيرند )، اما كساني كه در دلهايشان انحراف است براي فتنه جويي و طلب تاويل آن بدلخواه خود از متشابه آن پيروي كنند، با آنكه تاويلش را جز خدا و ژرف نگران در دانش كسي نمي داند آنان كه مي گويند : ما بدان ايمان آورديم، همه چه محكم و چه متشابه از جانب پروردگار ماست و جز خردمندان كسي متذكر نمي شود )). از اين گذشته، پيش از مرحله استنباط و تفسير، مرحله قرائت نصوص قرآني قرار دارد كه در آن نيز اختلافات گوناگوني ( هفت – ده  قرائت ) هست .

همه اين قرائتها از طرف امت اسلامي تلقي به قبول شده و هيچ كدام از دانشمندان از آن منع نكرده اند و تمامي آنها را ثابت و بدون اشكال مي دانند .   

 

اختلاف، رحمت است :

اختلاف در عين اجتناب نا پذيري، براي امت اسلام، رحمت و وسعت مغتنمي است :

 در اين مورد حديثي است كه بدون سند روايت شده است و البته به گمان  از معناي صحيحي برخوردار است . اين حديث را سيوطي در الجامع الصغير آورده است : (( اختلاف امتي رحمه  ))

يعني اختلاف امت من مايه رحمت است .

آنچه مي تواند مؤيد اين حديث قلمداد شود روايتي دارقطني بنقل آورده و نووي در اربعين آن را حسن شمرده  است .

بدين قرار كه : در شريعت حدودي هست كه نبايد از آن تخطي كرد .

خداوند بر مردم واجباتي را مقرر داشته كه نبايد بر خلاف آن رفتار نمود و محارمي هم تعيين فرمود كه نبايد به آنها نزديك شد .

علاوه بر اينها چيزهاي هم هست كه احكامشان در شريعت مشخص نيست اين از روي رحمت بندگان است نه فراموشي بيان حكم است .

معمولا اين گونه مسائل كه در شرع و دين بصراحت معلوم نيست مايه اختلاف مي گردد و اين از آن جهت است كه احساس مي شود كه در اينجا منطقه اي خالي وجود دارد كه در آن قانون گذاري ترك شده و هر فقيهي مي كوشد تا بر مبني و اصول مكتبي كه دارد آن فضا را پر كند.

از همين روست كه يكي به قياس متوسل مي شود و ديگري به استحسان و يكي به استصلاح و ديگري به عرف يا استصحاب روي مي آورد .

نكته مهمي كه حديث هم بروشني گوياي آن است اينكه عدم نص مشخص بر بعضي مسائل، بالاصاله مقصود نظر شارع بوده و از نظر رحمت و آسان گيري چنين وضعي پديد آمده نه اينكه نقص و كمبود داشته باشد و يا مورد فراموشي قرار گرفته است .

 اين وسعت و تسهيل در دو مورد جلوه كرده است :

1-  فروع گذاري نص بر بعضي مسائل و واگذاشتن آن به مسلمانان كه در باره آنها، بر اساس ديگر نصوص به اجتهاد بپردازند .

2-   ساختار نصوص احكام موجود، اغلب نرم و قابل انعطاف است و قابليت نظرات و اجتهادهاي گوناگوني را دارد.

با توجه باين مسائل مي توان اختلافات ياران رسول خدا را توجيه كرد .

آنان هرگز بخاطر اين اختلافات بجان هم نمي افتادند و در اين جهت سخت گيري نمي كردند .

عمر بن عبدالعزيز ( رض ) در پرتو علم و بصيرتي كه خداوند به او عطا فرموده بود اختلاف صحابه كرام را مايه وسعت و رحمت مي شمرد و مي گفت : براي من خوشايند نيست كه ببينم اصحاب رسول خدا (ص) اختلاف نكنند كه اگر چنين مي بود هيچ رخصتي نداشتيم .

يعني آنان با اختلاف كردن در مسائل گوناگون  فرصت اختيار و گزينش سخنان و اجتهادهاي خويش را بما داده اند .

همچنين، خود آنان سنت اختلاف  در مسائل اجتهادي را براي ما پايه گذاري كرداند و به ما  آموخته اند كه در عين اختلاف دوست و برادر يگديكر باشيم .

دانش فقه، در پرتو همين اختلافات اجتهادي بوده است كه پيوسته غناي افزون تر مي يابد و بر دايره رشد و گسترش  آن  افزوده مي گردد .

هرگاه ديدگاه فقيهانه اي به ادله و اعتبارات خاصي تكيه دارد محصول انديشه انسانهاي فرهيخته و دانشمند است .

 

اهل رحمت و اختلاف در فروع:

امام شاطبي در اين باره در كتاب (( الاعتصام )) تحقيق  سودمند و سخن نغزي عرضه كرده است كه اينك خلاصه آن را كما بيش با عين الفاظ در زير از نظر مي گذرانيم، شاطبي، پس از بيان اين نكته كه امت اسلام بر عكس ملل پيشين كه هميشه در كار اختلاف بوده اند، هماهنگند و از اتفاق نظر برخوردارند، مي نويسد :(( همين امت كه در اصول باهم متفقند، گاه اتفاق مي افتد كه نا گزير در فروع با هم اختلاف مي كنند، زيرا حكمت خداوند چنين جاري شده است كه فروع احكام در معرض اجتهادهاي گوناگون قرار گيرد و هر كس با ادله اي كه در اختيار دارد در حوزه فروعات به استنباط دست زند و در نزد صاحب نظران نيز بخوبي ثابت شده است كه بر مسائل نظري و ظني معمولا اتفاق نظر بوجود نمي آيد و از دير باز اختلاف در اين گونه مسائل، شيوه اي مرسوم و متداول بوده است . اين اختلافات كه صفت مشروع را ميتوان به آن داد، در حوزه فروع و جزئيات قرار دارد، نه اصول و كليات و از همين رو بكلي از فساد و زيان به دور است .

 

وجـــود اختلاف در بهترين عصــر در زندگاني پيشوايان مذاهب :

( امام ابوحنيفه ــ  امام مالك ــ امام شافعي ــ   امام احمد حنبل ــ  امام جعفر صادق و امام ثوري و امام اوزاعي و ...  )

 از اينگونه اختلافات وجود داشته و هيچ كـــــدام آن را سبب شر و بدي نديده اند و هرگز نكوشيده اند با توسل به فشار  و وارد كــردن اتهام به علم و ديانت به صرف مخالفتشان با نظر و راي آنان، مردم را به تبعيت از مذهب خود وادار كنند كه    نمونه هاي بارز آن در كتب فقهي و علمي بوضح  مشاهده مي شود.

 

و جود اختلاف ميان انبياء و ملائكه :

خداوند متعال در قرآن كريم از اختلاف و مشاجره ملائكه سخن گفته است :

 ( ما كان لي من علم بالملاء الاعلي اذ يختصمون )[6]

   (مرا در درباره ملأ اعلي هيچ دانشي نبود آنگاه كه مجادله مي كردند )

 هچنين انبياء الهي نيز گاه با هم اختلاف كردند  كه نمونه هاي آن اختلاف بين موسي و هارون در قبال مسئله عبادت گوساله سامري و همچنين موسي و خضر (ع) در سه مورد كه سر انجام به جدائي آن دو شد . 

و نيز  داود و سليمان، در باره حكم گوسفنداني كه در كشتزار ديگران به چرا پرداخته بودند  اختلاف كردند .

در قرآن در اين  مورد ياد آور شده كه نظر سليمان صحيح بود اما در آيه 79 سوره انبيا ء كه مي گويد : ( ففهمناها سليمان  كل اتينا حكما و علما ) مي بينيم كه هر دوي آنان را ستودند.

 

لزوم ميانه روي و ترك افراط و مبالغه گويي در دين :

از جمله مسائلي كه در توحيد كلمه كليه مسلمانان و مبلغان اسلامي يا لاقل كم كردن شكاف موجود و از بين بردن  بيگانگي ها در ميان آنان نقش  اساسي دارد، ميانه روي و پرهيز از افراط و تفريط و پايبندي به اعتدال و توازن است . امت اسلامي در همه زمينها بنا به آنچه كه گذشتگان گفته اند راه ميانه انتخاب مي كنند و دين خدا راهي درميانه راه افراط كنندگان و كافران دارد .

از حضرت امام  علي كرم الله وجهه نقل است كه فرمود:  شما را به راه ميانه، سفارش مي كنم تا عقب افتادگان

( اهل تفريط ) به آن بپيوندند و غاليان بسوي آن باز گردند .

ميانه شيء، در حكم مركز داير است كه از همه سو، به آن منتهي شود .

راه ميان همان صراط مستقيمي است كه به هنگام تلاوت سوره مباركه فاتحه از خداوند مي طلبيم ما را بسوي آن هدايت كند : (  اهدنا الصراط المستقيم ) .

 و همان است كه در آيه 126 از سوره انعا م به آن اشاره دارد:

( وهذا صراط ربك مستقيما )  و راه راست پرودگارت همين است .

وهمان راهي است كه خداوند  ما را به پيروي از آن  فراخوانده است تا اتحاد و يگانگي را در ميان خويش تحقق بخشيم و از كج راههايي كه شياطين جن و انس  نشان مي دهند بر حذر باشيم و هر گز به آنچه كه غرب و شرق و چپ و راست ارائه مي كنند علاقه اي نشان ندهيم .

 

آسانگيري صحابه و سلف صالحين و مخالفتشان با سختگيران:

    روحيه تساهل و آسانگيري، صحابه و تابعين را چنان پرورش داد كه در فروع احكام از خود تسامح نشان دهند و با اختلاف در آنها، خود را به سختي و عسرت نيندازند .

از اين گذشته چنانچه كسي خود را به امور جزئي و سئوال درباره آنها مشغول مي ساخت، چنان با او بر خورد مي كردند كه زمينه مناسبي براي طرح اين گونه پرسشها كه حاصلي جز عسرت و سختي ندارد، پيش نيايد قرآن خود بر اين اصل پافشاري كرده است :     (( يا ايها الذين آمنوا لا تسالوا عن اشياء ان تبد لكم تسؤكم و ان تسالوا عنها حين ينزل القرآن تبد لكم عفا الله عنها   و الله غفور حليم . ))[7]

اي كساني كه ايمان آورده ايد، از چيزهائيكه اگر براي شما آشكار گردد، شما را اندوهناك مي كند، سئوال نكنيد و اگر هنگامي كه قرآن نازل مي شود، درباره آنها سئوال كنيد براي شما روشن مي شود . خداوند از آن پرسشهاي بيجا گذشت نمود و خداوند آمرزنده بردبار است         

 

  بر محكمات بايد تكيه كرد، نه متشابهات :

سومين عاملي كه در ايجاد وحدت و يگانگي امت نقش اساسي را ايفا مي كند و در عين حال از بروز تفرقه و اختلاف جلوگيري مي كند، تكيه بر محكمات است . محكمات، در بيان قرآني، اساس و عمده كتاب آسماني بشمار ميرود .

راسخان در علم، محكمات را اصل و اساس تفكر و رفتار خود مي گيرند و در عوض، كج انديشان فتنه جو، از متشابهات بهانه اي مي سازند براي توجيه اعمال و رفتار خويش.

بيان قرآن كريم در اين باره بدين قرار است :

(( هو الذي انزل عليك الكتاب منه آيات محكمات هن ام الكتاب و اخر متشابهات، فاما الذين في قلوبهم زيع فيتبعون ما تشابه منه ابتغاء الفتنه و ابتغاء تاويله و ما يعلم تاويله الا الله، والراسخون في العلم يقولون آمنا به كل من عند ربنا، و ما يذكر الا اولو الالباب ))   سوره آل عمران /7

اوست ذاتي كه اين كتاب را بر تو فرستاد . پاره اي از آن آيات محكمات است . آنها اساس كتابند و پاره اي متشابهاتند اما كساني كه در دلهايشان انحراف است براي فتنه جويي و طلب تاويل آن از متشابه آن پيروي مي كنند، با آنكه تاويلش را جز خدا و راسخان در علم كسي نمي داند آنان مي گويند : ما بدان ايمان آورديم همه چه محكم و چه متشابه  از جانب پروردگار ماست و جز خردمندان كسي متذكر نمي شود .

 

عدم قاطعیت و سخت گيري ومطلق گرایی در مسائل اجتهادي :

 يكي ديگر از عواملي كه به از بين رفتن فاصله موجود مسلمانان، كمك مي كند، دوري جستن آنان از قاطعيت و نا درست شمردن آراء ديگران در مسائل اجتهادي اختلافي است، كه بخودي خود متحمل وجوه و آراء گوناگون هستند.

بر همين اساس، دانشمندان اسلامي معتقدند : هيچ مجتهدي حق ندارد راي مجتهد ديگر را باطل بشمارد و مقلدان نيز حق     نا درست شمردن راي و نظر مقلدان ديگر را ندارند، تا چه رسد به اين كه بخواهند متعرض آراء ساير مجتهدان شوند .بر اين پايه، مي‌بينيم وقتي كه هارون الرشيد با امام مالك ( ره ) مشورت كرد كه مردم را به پيروي ار مسائل موطا مجبور كنند امام گفت: نه، چنين نكن ! صحابيان پيامبر اكرم ( ص ) در بلاد پراكنده شده اند هر گروه از مردم احاديثي در دست دارند كه طبق آنها عمل   مي كنند .

 

ضرورت آگاهي از اختلاف عالمان ديني :

از جمله مسائلي كه به گسترش تسامح و معذور دانستن همديگر و در نتيجه توسعه اتحاد، كمك بسزايي مي كند، آگاهي يافتن از اختلافات دانشمندان است، تا بدان وسيله تعدد مذاهب گوناگون فرق و مشربها و گرايش فكري و دلايل مورد استناد هر كدام از آنها شناسائي گردد و دانسته شود كه هريك از آنها از درياي بيكران شريعت، جرعه اي بر گرفته اند .

بر همين پايه، دانشمندان اسلامي در لابلاي سخنان گرانبارشان تاكيد كرده اند كه شناخت اختلاف فقيهان، همچون موارد اجماعي آنان به مثابه يك واجب، بايد مد نظر قرار گيرد كه اتفاق و اجماعشان حجت و دليلي قاطع و اختلافشان مايه رحمت و بركت است .

 در همين ارتباط گفته اند : آن كه اختلاف دانشمندان را نيك نشناسد، دانشمند نيست و هر كس از اختلافات فقهي آگاه نباشد، بويي از دانش فقه نبرده است .

آفتي كه امروز دامنگير بسياري از تازه به دوران رسيدگان علم و دانش شده، آن است كه جز از يك راي و ديدگاه كه آن را از استاد خويش فرا گرفته اند، آگاهي ندارند و خود را در حصار يك مكتب محصور كرده و امكان شنيدن آراء ديگران و بحث و مناقشه و مطالعه در ساير مكاتب را از خود سلب كرده‌اند.

 اين اشخاص اگر در مسئله علمي از وسعت فكري بيشتري برخوردار بودند خوب مي دانستند كه درباره يك مسئله، وجود چند راي و نظر طبيعي است و امكان همزيستي اين نظريات به ظاهر متضاد و متعارض نيز هست .

مهم آن است كه انصاف به خرج دهيم و از تعصب دست بر داريم و قدرت تحمل ديگران را داشته باشيم، چه ممكن است سخن آنان به صواب نزديكتر و فهم آنان از مساله صحيح‌تر باشد.

 

مرز بندي و تعريف دقيق مفاهيم و اصطلاحات:

باز از جمله مسائلي كه در رفع اختلاف مسلمانان و بويژه گروههاي فعال اسلامي مؤثر واقع مي گردد، ارائه تعريفي دقيق  از مدلول مفاهيم  حساس و نزاع انگيز است، تا در اين زمينه از اشتباه و سوء برداشت جلو گيري به عمل آيد .

در بسياري موارد، اختلاف اصلي، بر سر معنا و مفهوم غامض و پيچيده اي است كه از اصطلاح معيني بدست داده اند، در صورتي كه اگر از آن اصطلاح، تعريفي روشن ارائه مي شد، طبيعتا طرفين نزاع بر حد ميانه اي اتفاق مي كردند .

به همين علت، دانشمندان، از دير باز تاكيد كرده اند كه به هنگام مناظره درباره مسائل اختلافي، بايد موضع مورد اختلاف، دقيقا معلوم شود، تا بدون جهت و بي آنكه نقطه اختلاف روشن شده باشد، اختلاف و نزاع در نگيرد .

گاه ميان دو دسته، اختلاف به اوج خود مي برسد و طرفداران هر نظريه گرد و خاك بسيار مي پراكنند .

اما سر انجام معلوم مي شود كه باز گشت اين همه بحث و جدل، به اختلافي لفظي بوده كه در عمل، هيچ بهره اي از آن عايد نمي شود.

 

پرداختن به مشكلات كلان امت اسلامي:

سقوط در پرتگاه اختلاف و خود بخود از هم گسيختن و پراكندگي، گاه نتيجه چيزي جز بي توجهي به آرمانهاي متعالي و مسائل بنيادي اسلامي نيست .

چون مردم خود را از اين گونه مسائل فارغ ببينند طبيعي خواهد بود كه نزاع بر موضوعات غير بنيادين و بي ارزش آغاز شود و گاه حتي تا مرز جنگ و دعوا ادامه يابد .

داشتن درد مشترك، عامل عمده اي است كه در اتحاد مردم و بسيج آنان عليه دشمن، مؤثر واقع مي شود .

احمد شوقي، در قالب شعر در بيان همين مطلب مي گويد :  (( ان المصائب يجمعن المصابين ))

دردها باعث اجتماع درد مندان مي شود .

راستي چه خيانت  بزرگي است كه ما امت اسلامي را به جدل درباره احكام فرعي و مسائل غير اساسي عقيدتي برانگيزانيم و در عوض دردها و مصيبتهايي را كه امت با آنها دست به گريبان است و شايد خود ما در پيدايش آنها بي نقش نباشيم، يكسره به فراموشي بسپاريم، حال آنكه خود مي دانيم اختلاف و بحث و جدل در اين زمينه ها نتيجه اي جز اختلاف و پراكندگي بيشتر در پي نخواهد داشت و اميدي هم نيست كه معاصران بتوانند بر آنها اتفاق نظر كنند .

در اين باره، حساسيت ابن عمر ( رض ) در قبال يكي از عراقيان درباره حكم خون مگس، قابل توجه است .

نخست آن مرد عراقي را از تكليف در دين و ريز بيني در مسائل جزئي و كم ارزش هشدار داد و سپس گفت : چطور ممكن است كسي حكم خون مگس برايش مهم جلوه كند اما از ريختن خون نواده رسول خدا ( ص ) باكي نداشته باشد .

راستي چه خيانتي بزرگتر از اين است كه تنور جنگ را     در ميان خود گرم نگه داريم و مدام بر سر همديگر بكوبيم و با كلماتي زشت و ناهنجار، يكديگر را مخاطب قرار دهيم، آن هم بخاطر مسائل اجتهادي كه طبعا قابليت پذيرش تفاسيرگوناگون را دارند . مجتهدي كه در تشخيص حكم شارع راه درست در پيش گرفته باشد، از پاداش الهي برخوردار است و او كه در اين زمينه دچار اشتباه شده، عذرش پذيرفته و خطايش بخشوده است .

بر اين اساس امروزه وظيفه خطيري كه بر دوش انديشمندان اسلامي سنگيني مي كند، آگاهي دادن به توده هاي مسلمان است كه مشكلات اساسي جامعه را بشناسند و در جهت رفع آنها تلاش پيگير از خود نشان دهند، هر فرد و گروهي از آنان باري از آن بر دوش بردارند و بدين طريق از سنگيني آن مشكلات بكاهند .

جهان معاصر، امروز ه در تمام زمينه ها عليرغم اختلافات ديني، عقيدتي، نژادي، زباني، و سياسي موجود، شاهد تلاش هايي جدي در جهت ايجاد وحدت و يكپارچگي است .

مذاهب مسيحي كه بيشتر به اديان مستقل شباهت دارند تا به فرقه هاي بزرگ يك دين، با نزديك شدن به هم، در تلاشند تا همكاريهاي همه جانبه اي را سازمان دهند و در اين راه به موفقيت هاي قابل ملاحظه اي دست يافته اند .

از اينها گذشته، حتي شاهد همكاري نزديك و چند جانبه اي ميان آئين يهود و مسيحيت كه دشمني هاي ديرينه اي باهم داشته اند، هستيم .

 اين همكاريها تا بدانجاست كه واتيكان چند سال پيش، دست به انتشار سندي زد كه در ضمن آن يهوديان از اتهام كشتن حضرت مسيح تبرئه شده بودند .

اين سند بعدها توانست شهرت بسياري كسب كند .                                                                                         

 توده هاي مسلمانان  در گوشه و كنار زمين از گرسنگي و بيماري جان مي دهند، جهل و بيسوادي در ميان آنان شيوع تمام دارد، مواد مخدر نفوذي گسترده يافته است و نوك تيز تبليغات مسيحي و ماديگري متوجه آنان است .

با اين، آيا دور از صلاح نيست كه از اين مشكلات غفلت كنيم و براي نجات آنان از اين منجلاب بر خود نجنبيم ؟كشورهاي اسلامي متاسفانه امروز حتي قدرت توليد مايحتاج ضروري خود را هم ندارند، اسلحه اي كه براي دفاع از كيان خود لازم دارند از خارج وارد مي كنند و از ساخت ابزار و آلاتي كه اسباب اعتبار و آبروي جامعه اسلامي را فراهم كند، ناتوانند .

كشورهاي اسلامي همه در حوزه جهان سوم قرار گرفته اند . عامل اين عقب ماندگي ها از ديدگاه عده اي اسلام است، حال آنكه در قرون نخستين اسلامي همين اسلام بود كه بر سراسر جهان آقايي مي كرد  و اين نبود مگر در پرتو عمل به احكام و تعاليم آن .

 علاوه بر اين، مشكلات اساسي ديگري هم هست كه از آن ياد نشد، مشكلاتي مانند : جنگهاي داخلي، كشمكشهاي منطقه اي، قحطي، هجوم تبليغات مسيحي و غير اينها .

امروز ه بزرگترين كشورهاي اسلامي در آسيا و آفريقا – اندونزي و نيجريه – دروازه هاي سر زمين خود را به روي تبليغات مسيحي گشوده اند .

آيا براستي كدام كدام مسلمان غيرتمند و انديشمند هست كه چشم از اين مشكلات بزرگ بپوشد و در مقابل، براي بحث پاره اي از جزئيات علمي و عملي كه به هيچ روي در دايره مسائل ضروري و اساسي نمي گنجد آرام نگيرد.

و سر از پا نشناسد و در اين راه از پاره پاره شد امت اسلامي و افروختن آتش فتنه هاي خاموش گذشته             و عصبيتهاي آرام، باكي نداشته باشد، آن هم در جهان معاصر كه اندك اندك اختلافات ريشه اي قوميتهاي مختلف را به فراموشي مي سپارد و از اين رو همكاري نزديكي در زمينه هاي گوناگون اقتصادي – سياسي – فرهنگي در ميان كشورها در جريان است .

بر اين اساس، به روشني مي توان دريافت كه از اين پس هرگز نبايد امت اسلامي را به مسائل جرئي، سر گرم كنيم و بخاطر مسائل اختلافي و فرعي، آتش اختلاف را در ميان آنان دامن زنيم و اينچنين اذهان آنان را نا خواسته از توجه به قضاياي سر نوشت ساز جامعه مسلمان، منصرف كنيم .

همچنين شايان گفتن است بحث و درگيري بر سر موضوعات بي فائده كه مدتها است انديشمندان مسلمان را به خود مشغول ساخته و شايد هنوز هم در اينجا و آنجا كما بيش محــل بحث و مجادله باشد، بهره اي جز گمراهي ندارد.

موضوعاتي مانند قديم يا حادث بودن قرآن كه مدتهاي طولاني، ميدان انديشه اسلامي را اشغال و آتش فتنه را در ميان معتزليان و اهل سنت بر پا ساخته بود .

در اين مسير متفكران معتزلي توانستند دولت عباسيان را در اين فتنه كور، داخل كنند و پاي ساير مسلمانان از خرد و كلان، و دانشمندان و ائمه مذاهب بخصوص احمد بن حنبل را به اين آشوب بكشانند.

عباسيان در راستاي اجبار مخالفين بر ترك اعتقادشان و وادار كردن آنان به پذيرش راي خويش، از بكار بردن شمشير و آتش و زندان و شكنجه، هيچ دريغ نكردند .

از اين مسائل كه بگذريم، شايد توجيهات درست يا نا‌درستي هم براي برپايي اين فتنه در آن زمان بتـوان دست و  پاكرد، اما واقعيت آن است كه در برهه كنوني، بر افروختن مجدد آتش آن اختلافات، هيچ توجيه منطقي و درستي ندارد . از اين رو، از كساني كه در بحث از اعتقادات زيديان و اباضيان يا برخي ديگر از فرقه ها، از عقيده آنان به حدوث قرآن سخن مي گويند سخت در شگفت شده و معتقديم كه اين مباحث هيچ گره اي از مشكلات جامعه اسلامي را نمي گشايد .

مشكل امروز آن نيست كه كساني، قرآن را مخلوق و يا حادث بدانند .

مشكل حاد ما در اين باب، اعتقاد پاره اي از مردم است كه آن را ساخته و پرداخته محمد ( ص ) دانسته، انساني بودن قرآن و نه خدايي بودن آن را تبليغ مي كنند نيز با كساني مواجه ايم كه شايد به وحي بودن آن اعتقاد داشته باشند . اما آنرا شايسته هدايت جامعه امروزي نمي دانند .

 

همكاري در باب مشتركات :

مع الاسف، برخي از گروههاي وابسته به بيداري اسلامي با پرداختن بي رويه به مسائل اختلافي، از توجه به موضوعات اساسي باز مانده اندو با بر پايي جلساتي و به راه انداختن جدل و منازعه راجع به اين گونه مسائل، آتش اختلافات راهمچنان گرم نگه مي دارند .

البته روشن است كه ما با تحقيق علمي و تطبيقي درباره مسائل اختلافي و سر انجام، ترجيح يكي از آراء، مخالف نيستيم، اما ضرورت دارد تنها متخصصين و دانشمنداني به اين امور بپردازند كه دركنار دارا بودن شايستگي علمي، از تدين و تقواي ديني نيز برخوردار باشند .

آنچه مردود است آنست كه بحث راجع به مسائل اختلافي را مهمترين وظيفه خود بدانيم و تمامي تلاش و همت خود را صرف آنها كنيم، بدينسان خود بخود از بازسازي بناي عظيم فرهنگ و تمدن اسلامي كه در آستانه فرو ريختن است، باز نمائيم .

هركسي با اندكي دقت در وضعيت موجود بنگرد، به يقين در خواهد يافت كه مشكل امت اسلامي آن نيست كه بر اساس اجتهاد يا تقليد، يكي از اقوال و آراء را در قضاياي مورد اختلاف بر ديگري  ترجيح دهيم يا نه ؟

واقعيت آنست كه حتي مجتهداني كه در دريافت حكم صحيح دچار اشتباه شوند،از پاداش و اجر محروم نيستند، بلكه مي توان نتيجه گرفت كه همه مشكلات امت، به بي توجهي پيروان مذاهب اسلامي به مسائل مورد اتفاق بر مي گردد.

مشكل واقعي مسلمانان شيفتگان فرهنگ وارداتي غرب و شرق است كه اصل ذات و صفات الهي را منكرند، نه با كساني كه آيات و احاديث مربوط به صفات الهي را تاويل مي كنند   گر چه سلف صالح در اين باب راجح و صحيح تر مي نمايد .

مشكل مسلمانان با كساني كه وجود خدا  و عرش الهي را يكجا منكرند، نه با كساني كه استوي علي العرش را به معني ( استولي ) مي گيرند و يا كنايه از عظمت قربت الهي به حساب مي آورند .

مشكل عمده كه موجب اختلاف و تفرقه امت گردد، هرگز به جهر يا به خفا خواندن يا حتي نخواندن  بسمله در نماز نيست .

و نيز باكي نيست كه نماز گزاران در حين نماز بنا بر اجتهادات پيشوايان مذاهب اسلامي دست هاي خود را بسته و يا آزاد بگذارند و يا با تكتف بايستند و يا قبل و بعد از ركوع دسته را بلند كنند و مسائل اختلافي ديگر از اين قبيل .

مشكل ما مسلمانان صرفا با كساني است كه حتي يك ركعت نماز نمي گذارند و با مسجد هيچ آشنائي ندارند .

بر اين مبنا، رهبران اسلامي بايد پيش از هر چيز، به ضرورت تكيه بر نقاط مشترك توجه كنند، پرچم همكاري در موارد مورد اتفاق را بر افرازند و بدانند كه اين همكاري و همدلي واجبي ديني و ضرورتي حتمي  و واقعگرايانه است .

نقاط مورد اشتراك و اتفاق، چندان اندك و بي ارزش نيست كه اهتمام نخواهد، بلكه سخت نيازمند تلاش و اراده اي خستگي ناپذير است و انديشه هاي هوشيار و توانمند و تواني سازنده مي طلبد كه در آن را بكار افتد .

چرا امت اسلامي را بدون ورود به معركه اختلافات و جدالها كه بر انگيخته پيشينيان يا معاصران است، با سادگي و وضوح با اين باور هاي اصيل آشنا نكنيم كه با آنان وحدت رويه داريم .

آيا همه و همه، بر مكارم اخلاق كه بعثت پيامبر اكرم ( ص) به هدف تكميل آن صورت پذيرفته و سيره نبوي، نمونه عالي آن است، از قبيل توكل، شكر نعمت، صبر بر مصيبت، خوشنودي از تقدير، اميد به رحمت و ترس از عذاب خدا، اخلاص، اشتياق و محبت به خدا و انس با ذكر او گرفته تا راستگويي، امانت، وفاي به عهد، شجاعت، سخاوت، حيا و فروتني و نظم در كارها و همكاري با يكديگر متفق و هماهنگ نيستيم ؟!

پس بياييم اين ارزشها و فضايل اخلاقي را بگسترانيم تا در دل و جان پير و جوان اين امت ريشه بدواند و در مقابل، در جهت طرد رذيلت هاي نايود كننده فرد و جامعه كه امام غزالي با اقتباس از حديث نبوي آنها را مهلكات ناميده و در تعارض با صفتهاي نيكوي انساني قرار دارند بكوشيم .

چرا بگذاريم اين دنيا پرستان بد سرشت دين را ملعبه دست هوا خواهان و بي خردان قرار دهند يا با اميال سلاطين جور و فساد و انحرافات شيطاني آن را به باريچه بگيرند .

آري، همگي بر آنيم كه صهيونيسم از جنبه هاي مختلف ديني، نظامي، اقتصادي، سياسي و اجتماعي و اخلاقي و فرهنگي، جريان اسلام خواهي را تهديد مي كند و نه تنها در صدد ويران كردن مسجد الاقصي و ساختن كنيسه يهوديان به جاي آن است كه در انديشه فتح خيبر و مدينه هم هست، و در اين راستا طرح مي ريزد و تلاش مي كند و سرانجام هم شايد خداي ناخواسته به هدف برسد .

 آيا نديده ايم كه به پاره اي از ما خيال پرورانه تحقق آنها را محال مي دانستيم .

سرزمين مقدس را غصب كــردند، ساكنان فلسطين را آواره كردند و هنوز هم دست از دشمني و تجاوز بر نمي دارند . اسرائيل امروز بر مبناي تورات و تلمود و به گمان خود با پيشگويي هاي پيامبرانشان به جنگ ملت مسلمان آمده است پس چرا ما به همان شيوه با آنان نجنگيم  ؟

بياييم با اسلام جاويدان خويش، يهوديت منسوخ شان را هدف قرار دهيم .

 با قرآن اصيل خود به جنگ تورات تحريف شده شان برويم .

با ميراث ارجمند سنت كه لبريز از حقايق متعالي است، تلمود پر از اباطيل آنان را زير سئوال ببريم .                              

چرا عليه صهيونيسم كه دامنه فعاليتش را با  صد مكر و حيله به آسيا و آفريقا و كشورهاي اسلامي كشانده است، لباس رزم بر تن نكنيم و هوشيارانه در خنثي كردن توطئه هاي آنان، تلاش و فداكاري ننمائيم ؟

آيا همگان واقف نيستيم كه غرب هنوز از روح صليبي خود دست نكشيده و نشانه هايش را همچنان در بسياري از حوادث اينجا و آنجا كه رد پاي آن در آنها آشكار است، بوضوح مي‌توان ديد ؟

نمونه هايي از اين روحيه در برخورد با مسئله آيات شيطاني و مؤلف مرتد و گستاخ آن سلمان رشدي، موضوع حجاب دختران مسلمان در فرانسه و تبليغ آشكار و پنهان عليه بيداري اسلامي يا به تعبير آنان اصول گرايي اسلامي، قابل مشاهده است   پس چرا دست بدست هم ندهيم و در برابرجنگ جديد صليبي غربيان با اسلحه نوين و امكانات فراوان و هولناك عليه مسلمانان بر پا كرده اند، نايستيم ؟ مگر نه اين است كه تبليغات مسيحي امروزه با برخورداري از وسائل پيشرفته و امكانات فراوان به جنگ با جهان اسلام و اقليتهاي اسلامي ساير كشور ها، برخاسته است ؟ آنان پيوسته از فقر و بيسوادي و گرسنگي و بيماري گسترده اي كه در بين ملتهاي اسلامي در آفريقا و آسيا بچشم مي خورد به نفع خود بهره برداري تبليغاتي مي كنند .

 و در اين راه ميليونها و بلكه ميلياردها هزينه مي كنند، تا شايد بتوانند جامه اسلام را از تن امت اسلامي بر كنند و عقيده اسلامي را در نگاه آنان زشت جلوه دهند.

 با كمال درد و تاسف بايد گفت كه تلاشهاي مبلغان مسيحي در بسياري از سر زمينهاي اسلامي مؤثر افتاده، و همچنان براي جلب كمكهاي مادي و انساني بيشتر از جهان مسيحي و به قصد تضعيف هر چه بيشتر فريب خوردهايشان، بر موفقيتهاي بدست آمده، سر پوش مي گذارند .متاسفانه صدها ميليون مسلمان در گوشه و كنار عالم از واجبات اسلامي بكلي بي خبرند و از اسلام و قرآن جز اسم و رسم، چيزي نمي دانند ؟

براستي آيا همين ناداني و خلاء فرهنگي نبوده است كه مسيحيان و كمونيستها را به بسط و گسترش نفوذ فرهنگي خود بر انگيخته است .

اين وظيفه ما ست كه الفباي عقايد، عبادات، اخلاق و آداب اسلامي را كه تمام مذاهب اسلام در مورد آنها اتفاق نظر دارند، به اين مسلمانان بياموزيم .

بديهي است لازمه تحقق چنين آرزويي، تلاشي خستگي ناپذير و كنار نهادن اختلافاتي است كه هر روز در آن دست و پا مي زنيم .

آري مسئول اين همه عقب ماندگي و عيب و نقص و كمبود، ماييم كه صداي اسلام را به قاره ششگانه دنيا نرسانده ايم و در تبيين دين خويش، با هر قوم با زبان خودشان سخن نگفته‌ايم و با پاسخگويي به شبهات و رد اتهامات دشمنان بيان حقايق ديني، كمبود ها و نقايص موجود را از ميان نبرده ايم .

امروزه ترجمه هاي انجيل را به صد زبان و هزاران لهجه   مي توان يافت كه به همت مسيحيان در سر تاسر جهان منتشر شده، اما متاسفانه ما هنوز از تهيه و نشر ترجمه هاي مطمئن و درست از معاني قرآن به زبانهاي زندةدنيا، عاجز مانديم، تا چه برسد به زبانها و لهجه هاي غير مشهور .

چرا مسلمانان براي دستيابي به اتحاد همه جانبه  و ايجاد جبهه واحد در مقابل ابر قدرتها ي معارض با اسلام كه از هر فرصتي بر ضـد آن بهره مي جويند و عليرغم اختلافات دروني خود عليه آيين محمدي، يكدست و همنوا هستند اختلاف در مسايل فرعي و اجتهادي را ناديده نمي گيرند . 

در اوضاع و  شرايط كنوني لازم نيست كه مسلمانان خود را درگير مسائل فرعي و غير اصولي همانند ريش و لباس ونقاب بستن و حجاب، كوتاه و بلندي لباس و تفسيرهاي خيال پردازانه، حــركت دادن انگشت در هنگام خواندن تشهد و مسائل ريز و درشت ديگر از اين قبيل، نمايند و همه نيروها را در اين مسير تلف كنند، اما از پرداختن به آن نيازهاي بنيادي و سرنوشت ساز، باز بمانند و در جهت تحقق آرمانهاي عالي و بلند هيچ كاري نكنند .

 

چشم پوشي  و گذشت و آسان گيري در مسائل اختلافي :

همانطور كه در مسائل مورد اتفاق بايد همدلي و همكاري كنيم، همچنين لازم و ضروري است كه در موضوعات اختلافي از خود تسامح و چشم پوشي نشان دهيم به اين ترتيب با ظهور همكاري و تسامح همانطوريكه صاحب تفسير المنار رشيد رضا مي فرمايد، نمايان مي گردد :

در مسائل مورد اتفاق، همكاري و همدلي بايد كرد و در موضوعات اختلافي تسامح و گذشت بايد نشان داد.

تسامح مطلوب كه همان احترام به آراء ديگران است و از جمله اصول بسيار مهم، در جهت ايجاد اتحاد و همگرايي و كم كردن شدت اختلافها، احترام نهادن به آراء مخالفان و بحث و بررسي علمي راجع به ديدگاههاي ديگران در زمينه مسائل اجتهادي است .

اين اصل، خود به اصل مهم ديگري تكيه دارد و آن اين كه: هر حكم غير قطعي، قابل اجتهاد است و در حكم قابل اجتهاد نيز بروز اختلاف طبيعي است .

و بدون ترديد اين چگونگي، خود، رحمتي الهي و گوياي وسعت شريعت است و اگر خداوند اراده مي فرمود، باب اجتهاد را با ورود نص بر هر موضوع مسدود مي كرد و در آن صورت، ديگر هيچ اختلافي پيش نمي آمد .

 اما خداوند متعال از روي رحمت و لطف بيكران خويش و نه العياذ بالله از روي فراموشي و نسيان، حكم بسياري از مسائل را مسكوت نهاده و از اين رو حكم قاطعي براي آنها در كتاب و سنت نمي توان يافت.

جالب توجه است كه حتي آنچه منصوص عليه است، در بسياري از موارد قابل تفسيرها و استنباطات گوناگون است، تا هر صنفي از مردم، چه كساني كه خود را پايبند ظاهر نص مي بينند و چه آنان كه فحواي حكم را ملاك مي گيرند، چه معتقدان به تسامح و چه آنان كه در امر دين سخت گيري نشان مي دهند همه و همه را شامل شود .

 

عدم تعرض به گرويدگان به توحيد (لاله اله الا الله)

نا گفته پيدا ست خطر ناك ترين ابزار تخريب بنياد اتحاد و همدلي مسلمانان، تكفير ديگران است به اين سبب، در واقع تكفير گنندگان كساني را از امت اسلامي و اهل قبله خارج      مي كنند و به آنها نسبت كفر و ارتداد مي دهند، در اين صورت كليه رشته هاي پيوند ميان دو طرف، قطع مي گردد و ديگر هيچ رشته اي نخواهد بود كه آنان را به هم پيوند زند .

 آنان در واقع همچون دو خط مواز ي هستند كه همديگر را نمي توانند قطع كرد  از آنجا كه امـــــــت اسلامي از اقيانوس اطلس تا اقيانوس هند، با فرهنگ بيگانه درگير جنگي گسترده است تا سازندگي و پيشرفت را بر پايه دين مبين اسلام گسترش دهد ضرورت دارد تمام اختلافات جزئي را يكسره به فراموشي بسپاريم و همه دل مشغوليهاي ديگر را ازميان ببريم و همگي با هم در مقابل نيروهاي دشمن كه براي بر اندختن و انحراف فرهنگ اسلامي در كمين نشسته اند، جبهه اي واحد تشكيل دهيم و در اين راه از هيچ  گونه همياري و همكاري دريغ نورزيم .

 و از دشمنان بياموزيم  تا با همه اختلافاتي كه در ميان خود دارند، عليه ما همدلي و هماهنگي مي كنند .   قرآن كريم در سوره انفال به اين نكته اشاره كرده است :

(( والذين كفروا   بعضهم اولياء بعض الا تفعلوه تكن فتنه في الارض و فساد كبير ))

و كساني كه كفر ورزيدند ياران يكديگرند . اگر اين را بكار نبنديد در زمين فتنه و فسادي بزرگ پديد خواهد آمد.

  يكي از ويژگيهاي طبيعي آدميان كه در فطرت انساني ريشه دارد آن است كه افراد و گروهها و ملت ها در صورت هجوم  مشكلات و با داشتن دشمن مشترك، در كنار هم ايستاده دست اتحاد بهم مي دهند و خداوند نيز مومنان را در سوره مباركه صف آيه 4  بهمين سو دعوت مي كند .

(( ان الله يحب الذين يقاتلون في سبيله صفا كانهم بنيانون مرصوص  ))

  پس خداوند در حقيقت دوست دارد كساني را كه در راه او صف در صف، چنانكه گوي بناي ريخته شده از سرب اند جهاد مي كنند .

متاسفانه جهان اسلام از تحقق بخشيدن به پيشرفتهاي درخشان در زمينه دين و دنيا خود همچنان ناكام مانده است، حال آنكه از سرمايه و پشتوانه انساني چيزي كم ندارد و برتري حقيقي به همان عامــــل وابسته است . جامعه مسلمان در اعصار پيشين نيز، همواره از سرمايه و پشتوانه انساني عظيمي بر خوردار بوده است . رمز اين ناتواني در وحله نخست به هم گسيختگي نيروها و تلاشهاي نا هماهنگ و تضعيف نيروهاي خودي بر     مي گردد اما اگر همه دست به دست هم مي دادند و بجاي تضعيف همديگر در سدد كمال جوئي و زدودن عيبها و نقصها از همديگر بر مي آمدند، مي توانستيم با سرعتي خيره كننده راه خود را به فرداي روشن و اميد بخش  بگشائيم و بر مشكلات فائق آئيم .

از ايـن رو بايد در دفتر انديشه و عمل خود صفحه اي نوين باز كنيم و روابط خويش را بر اصول فكري و اخلاقي فرهنگ اختلاف كه در اين مقوله بصورت اختصار و گذرا اشاره شده است، بنيان نهيم .

 

به امیداتفاق و اتحاد   در مشترکات و تسامح در اختلافات

والله یقول الحق وهو یهدی السبیل



[1]  الجامع الصغیر  من حدیث البشیر النذیر – جزء  1 صفحه  39   تحقیق محمد محی الدین عبدالحمید

[2]  ضعیف جامع الصغیر و زیادته – جزء 1  صفحه  34  المکتب الاسلامی

[3] المنهاج شرح صحیح مسلم بن الحجاج  للنووی  جزء 11 صفحه 91  چاپ  دار احیاء التراث العربی بیروت  سال چاپ 1392 هجری قمری

[4] مراجعه به کتاب  الصحوه الإسلامیه بین الإختلاف  المشروع و تفرق المذوم تالیف دکتور یوسف قرضاوی

[5] سوره آل عمران  آیه 7

[6] سوره ص  آیه 69

[7] سوره مائده آیه 101